V 

 

 

  

 

بن بست

 

احساس می کنم هیچ راهی و نمی تونم برم !‌ 

  

 

چرا ؟

چرا همه چی هی میریزه بهم ؟ 

چرا همش گیر میکنم ؟ 

چرا همش دعوام میشه ؟‌ 

چرا همه خیانت می کنن ؟‌ 

چرا از هیج جا خیری نمی بینم ؟  

چرا همه فقط شرشون بهم می رسه ؟‌ 

چرا همش من باید هوای همه رو داشته باشم ؟ 

چرا خدا لج کرده ؟‌ 

چرا یه کارم و نمی تونم با خیال راحت مثل بقیه انجام بدم ؟  

چرا گند زده شده تو زندگیم ؟

  

مالزی ؟‌

 

آقا دارم بررسی می کنم واسه ادامه حیات و درس برم مالزی  

اگه برم از روز اول درس می خونم  

مرام و معرفتی هیچ کدوم از کلاسا رو هم نمی پیچونم  

حالا کسی اگه آماری چیزی داره یه ندا بده ...

جنگ

 

تو زندگیم چقدر غمه 

دلم گرفته از همه  

ای روزگار لعنتی  

تلخ هر چی بهت بگم  

من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم ... 


 من   گا...  هر کسی و که ادعای کوچکترین رفاقتی با من بکنه   


 خودم مریض 

اعصاب داغون ... 


 از این همه در به دری تو قلب من قیامته 


نی خونه  . باحاله ؟


دلم می خواد بخورم ... ترک کردم ... اعصابم خورده ... چه غلطی کنم ؟  


 انگار دوباره شمال لازم شدم ...  

قبل عید تنها رفتم شمال فاز عجیبی داد !‌  

رفتم ته جنگل نور ؛ خلوت ...


 می خوام آماده جنگ شم ... 

من باید به چیزی که می خوام برسم ...

جنگ بزرگی در پیش است ... 

می فهمی ؟!‌ 

وسط جنگ نمی تونی بکشی کنار  

اگه بکشی هم کشته میشی ... 

خود تو باید خیلی قوی کنی قبلش ...

 

 

عید

 

بالا خره یا پایین خره عید شد

!‌

جمیعا عیدتون مبارک

امیدوارم که سال خوبی برای همه باشه

 

همچنان از خدا تشکرو قدر دانی می کنیم و طلب بخشش و مغفرت

 

حافظ در سال جدید بهم گفت که

:‌

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید

 

معنیشم میشه حتی اگه ماتحتتم پاره شد بایدامسال به چیزایی که می خوام برسم

...

  

 

 

آیا با خودت در صلح و آرامش به سر می بری ؟  

 

  

 

 

ایران ...

 

ریدیم

خوش حالیم داریم زندگی می کنیم

فقط جون می کنیم!

این عربا باید از ما بهتر زندگی کنن ؟ 

زندگی یعنی چی واسه جوون جهان سوم

جز اینه که صبح زود تا غروبا باید کار کنه

شب تا صبح با کانال اروپا حال کنه 

یه مشت آدمیم که جوونا همه افسردگی دارن

پدرا هم مثل سگ کار می کنن و به هیچی نمی رسن

پیرا به فکر اینن که میرن بهشت یا جهنم

 

خوش حالیم که ایرانی هستیم

خوشحالیم مسلمون هستیمو میریم بهشت

 

اگه ما انقدر آدمای خوبی هستیم .. پس چرا خارج از ایران با ما اینطوری برخورد می کنن ؟

مگه ما آدمایی خوبی نیستیم که بهشت میریم ؟

 

هیچی نگم ؟

حتما می گین کفر نگم و بگم خدایا شکرت یا به خدا توکل کنم ؟

که چی ؟ 

این همه کار کنیم فقط به فکر این باشیم که اون دنیا با حوریا می خوایم س..ک...س کنیم ؟

ها ؟!‌ اول و آخرش همینه دیگه

پس ماها یه مشت آدم سگ ح.ش.ر.یم که فقط به فکر شکم و زیر شکممون هستیم ... 

غیر از اینه ؟

چرا مسلمونی ؟

چون بری اون دنیا خدا بهت پاداش میده

چیه پاداش ؟

غذا و حوریه بهشتی

اگه مسلمون نباشیو مثل آدم زندگی کنی یعنی میری بهشت و چوب تو کو..نت می کنن ؟

و اگه مسلمون باشیو هر غلطی بکنی . شب قدر بگی غلط کردم میری بهشت ؟

 

فکر زیاد باید کرد ... 

سفر ...

 

 

 امشب تهران و به مقصد دبی ترک خواهم گفت 

اگر سقوط کردم از تمامی دوستان و آشنایان طلب بخشش دارم  

شایان به ذکر است دوستانی که خواهان دریافت سوغاتی هستند  

کاملا کور خوندن که خبری نیست   

                      

                                

                              التماس دلار  

 

 

 

حافظ

  

 

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند  

ما که رندیم و گدا ؛ دیر مغان مارا بس  

  

 

 

اکه من برم   

اگه من بگیرم 

اگه من امتحان بدم 

اگه من سود کنم 

اگه من ... 

اگه شما نخوای هیچ کدومش نمیشه 

پس یکم کمکم کن 

گیریم به مولا 

شما هم که ولمون کردی  

بی خیالی  

نمیگی این بچه دردش چیه  

چه مرگشه همش با خودش درگیره !‌  

 نمی خوام تو این جهلم از پا در بیام  

نمی دونم می خوای منو به کجا بکشونی بعد بگی این راه

 ولی مرامو معرفتی یه جاهایی می فهمم هوامو داری 

یه جاهایی همچین حست می کنم مثل اون روز ....

فکر نکنی الان خیلی ناراحتم دوباره یاد تو افتادمااا 

حالم خوبه ....  

می دونی کلا از مرام و معرفتت خوشم میاد ... 

منم یه کارایی می کنم که تو خوشت بیاد ...

امتحان

 

رفتم جلو تو چشاش نگاه کردم  

گفت کدومارو خوندی ؟ 

اسم 4 تا داستانو گفتم  

رفتم به زور اولین داستانو خودم انتخاب کردم 

دومین داستانم شانسی همونی و گفت که بلد بودم 

این شد که با نصف خوندن بدون التماس و دعوا و تف کردن نمره کامل و گرفتم ....

 

فردا میرم تو چشاش نگاه می کنم  

می گم من نصفشو آماده ام  

قبول کرد ؛ کرد ...  

نکرد بهش میگم به درک یه تف هم میندازم تو صورتش بعد میام خونه  

خوبه ؟!‌  

فردا برگشتم جوابشو میام می نویسم ...

خواب



مرا ببر به خواب خود

که خسته ام از همه کس

که خواب و بیداریه من

هر دو شکنجه بود و بس



چرا نباید شک کنم به دینم ؟!


چرا نباید شک کنم به دینم ؟!

چرا شک نکنم ؟!

من در سال 65 به دنیا آمدم ! و از قبل چیزی نمی دانم  ...

من از کسایی که در راس دینم هستند دروغ شنیده ام ...

چرا نباید به دیگر حرف هایشان شک نکنم ؟!

چرا کسی که آیت الله خوانده میشه از کشته شدن این همه آدم دادش در نمیاد

و از پاره شدن یک عکس کشور را بهم میریزد ؟!

چرا نباید شک کنم به دینی که دروغ گناه کبیره است و همه به راحتی دروغ می گویند ؟!

چرا شک نکنم به دینی که پاره شدن عکس خیلی گناه است ولی

کشته شدن مردمانش امری بدیهی و یا شاید پاداشی در بهشت داشته باشد ؟!

.

شاید کسایی که کشته شده بودن هم همین دین را داشته اند 

دو حالت دارد یا در راه راست قدم برداشته بودند و کشته شدند

و یا اگر لغزشی کرده اند با کشتنشان به راه راست باز گردانده شدند

من چرا به دینم اصرار بورزم ؟! چون در هر صورت کشته می شوم !


چرا شک نکنم به دینم ؟!

.


عده ای گویند خدا لعنت کند کودتاچیان ...

عده ای دیگر هم گویند خدا لعنت کند خودشان را !


هر دو عده یک دین دارند و یک خدا !

من کدام را برگزینم ؟!

مگر هر دو مسلمان نیستند ؟!

من باید به دنبال مسلمانتر باید باشم ؟! 

من از کجا باید دانم کدام مسلمانتر است ؟!

.

من که عقلم دیگر قد نمیدهد ... من نمیدانم کدام درست است ...

من از این دگانگی دچار شک شدم .. شک من من را بی ایمان کرده است ...

بی ایمانی دینم را گزفته از من ...

.



من دست می کشم از دینم

گناهش باشد گردن آنکه در من تردید ایجاد کرد

گناهش گردن خودم که نخواستم با تردید زندگی کنم

گناهش گردن خودم که می گویم دین ندارم و با پستو مقام غصبی  شب به نماز نمی ایستم و

در آخر نه به خودم نه به خدا ی خودم نه به خانواده ام دروغ ( گناه کبیره ) نمی گویم که من مسلمانم .


من دیگر به امید توبه شب قدر به کسی ظلم نمی کنم ...

من به اسم دین مخالفم را کافر نمی شمارم ...

من به اسم دین کسی را نمی کشم ...

من نه برای پاره شدن عکس بنده خدا بلکه برای خدایم سینه سپر میکنم...

من برای خودم و خدای خودم زندگی می کنم ...

من دزدی نمی کنم که در ماه محرم با دادن نذری امید بخشش داشته باشم ...

من به زبان خودم  دیگر با خدایم درد و دل میکنم...


ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است


شب می خونه ...

 

واسه من که دلشکسته ام 

 از غم زمونه خسته ام 

 اگه مستی هم نباشه  

می پرستی هم نباشه 

 دیگه چی تو زندگی درمون دردای منه 

 اگه می خونه هم نباشه پس گجا جای منه ؟ 

 

 من میخوام به خونه خدا برم  

اگه می خونه نرم کجا برم ؟ 

 

 اگه قلبمو شکستن  

همه درهارو که بستن 

 در میخونه که بازه  

مستی هم که چاره سازه 

 بعد از این سوراغمو از شب می خونه بگیر 

 بعد از این سوراغمو از می و پیمونه بگیر  

 

نمی خوام کنار این مردان بی وفا برم 

 پیش کی عاشق و دیوونه و بی ریا برم 

 

 آخرش مستای می خونه به دادم میرسن 

 ساقی و شراب و پیمونه به دادم میرسن  

 

بعد از این سوراغمو از شب می خونه بگیر 

 بعد از این سوراغمو از می و پیمونه بگیر  

 

س خ ب ا

 

 

به سلامتیه 

 اونی که الآن نمی تونم بهش Sms بدم و  

بهش بگم 

به سلامتیه کسی که 

 خیلی موقع ها من و تنها نزاشت ... 

نوووووووووووووووووووووش

خرابیمو خراباتیمو ....

 

صفای عالم مستی  غمم را برده از یادم 

 صفایی را که من هرگز نمی دیدم 

 ز هوشیاری مرا سوت دلان هر شب اینجا  گرد هم جمعیم 

 ههه  شب زنده داریم و همه شوق دیداریم  

 غم از از اندازه افزون و تنم رنجور بیماری 

 نشستم در خرابات و زدم به تبل بی عاری ...  

 

بیا ای سوت دل ساقی  به مستی بی ملالم کن  

خدایا امشب این می را حلالم کن حلالم کن  

 

به یادش باده می نوشم  که با دردش هم آغوشم

به یک جرعه نه صد جرعه نشد دردش فراموشم  

بگو ای مهربون ساقی به اون نا مهربون یارم 

به حق حرمت مستی بیاد امشب به دیدارم ....  

استرس

 

یه جور استرس من و گرفته !‌ 

دلشوره دارم  

اعصابم خورده  

گیجم !‌ 

انگار که دارن می برنم پای چوب اعدام تو وجودم ترس و اضطراب دارم ....   

هیچ کاری نمی تونم بکنم ... انگار که دست و پام و بستن  

غذا خورن هم برام سخت شده !  

 

 

وبلاگ جدید

یه چند وقتیه یه وبلاگ دیگه درست کردم 

 آدرس اونو به کسی ندادم اونجا راحت تر می تونم بنویسم ... 

این وبلاگ به شدت به اون حسادت می کنه ...