سهمیه بندیه بنزین !‌

 

 

امروز یه پیر مرد

 بالای ۵۰ سال بود تو پمپ

به همه التماس میکرد  که  

 ۴ لیتر 

 بنزین بهش بدن ...

داش عرفان ...

  

 

زاخار بدون وضع خطم خیلی خوب حالا دیگه  

یه خطم رو میز که از لوله بالا میره 

میره تو خونمون تا که بیاد تو نور خوب   

دستامونه توتونمون تو طول روز تا که بشه غروب اون 

 خورشید 

 چون که شب مال ماست   

دافا میان یکی چپ یکی پای راست

چیه چشم نداری ببینی ؟ 

 چشت در بیاد تا نتونی دیگه از اون چشم تو ببینی

 

واقعا  

نه  

واقعا  

این همه عذاب و رنج و سختی  

فقط واسه گاز زدن به یک سیب است ؟  

برگشتم ...

 

 

 

عشقم اینه زندگیمون  

 

 میخوام قر بدی روم  

 

در گوشم بگی کس خوار زندگیمون !‌ 

 

 

 

 

 

سفر ...

بالاخره رفتنی شدیم ...

فردا

ساعت هفت

بیاین دمه پنجره از تو هوا دست تکون میدم !

شب بر همه گان خوش و خرم !‌

از همکاریه شما صمیمانه تشکر می کنیم ...