تو از این شکستن خبر دازی یه نه ؟‌ 

 

هی روزگار !‌ تا کی می خوای بچرخی و به ما نشون بدی  بالا پایین این زندگیو ...  

فهمیدیم بابا ... ثابت شو .. خسته ابم . جون نداریم ...

 

 همون لحظه ابری رخ ماه آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت .. 

 

تاحلال شده خیلی ناراحت بشی بعد مشروب بخوری تا خر خره بعد واسه اولین بار تو امرت آشپزی کنی ؟ !‌ 

 امروز هم خیلی خوب بود هم خیلی بد !‌ 

امروز الویه درست کردم !‌ 

امروز فهمیدم دروغ گفتن خیلی آسونه ... دلم می خواد دیگه دروغ نگم به هر قیمتی که هست !‌ 

امروز روز خوبی بود !‌ 

 امروز دلم واسه مامانم تنگ شد !‌ 

امروز روز گندیه !‌ 

 

حس می کنم زیادیه وجودم !‌ 

 

سرم گیری ویری میره !‌ 

وای !‌  خیلی مستی و دوست دارم !‌ دلم می خواست تمام عمرم و مست بودم  !‌ 

دلم علامت تعجب می خواد !‌ 

خیلی حال داد که بابام گفت غذات خوب شده !‌  کلی کیف کردم ... 

اشک تو چشامه قلم گریه کن ...   

چیه این دنیا آدم و وادار به ادامه میده ؟!‌  

 

چقدر حال میده بهش فکر کردن .. حتی با وجود امروز ... حتی با بد ترین کاراش !‌ 

 

حس میکنم  ... حس کردن چه چیزه خوبیه تو مستی ‌!‌  

مینویسم تا تو دلم این غمها نمونه !‌ 

مینویسم تا یادم نره این روزو !‌  چه خوبیش چه بدیش !‌ 

 قلبم شکسته به دست یه فرشته که گناهیم نداری آخه اون دست خودش نیست آخه ائن راهیم نداره ... 

ای بابا دنیا همینه !‌  

 تو رو دارم و باور ندارم  ...  

می ترسم از ...  

هیچی به جز یه نخ سیگار نمی تونه حال بده الان !‌ 

یه نخ سیگار زیر یه بارون خوب تو شمال !‌ 

ار این شکسته تر دیگه چی می خوای ؟ 

دلم بدجور شکست مثل غرورم ...   

نمیدونی چه حسی داره وقتی بسوزی و بسازی و بمیری ... همیشه قصه یه نامرد داره   

امروزو روز خوبی به حساب میاریم با تموم بدیهاش ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد