دیگه هیچی فرقی به حالم نداره !

دارم مثل یه سنگ می شم ...

 گهگداری یه نیگا به کتابام می کنم که وقتم بگذرره !

 

...

آدم تو غم میره هم فاز می ده ها ! جدیدا  با کسی حرف نمی زنم مگر اینکه مجبور باشم ... با حال شدم

این روزا چند تا چیز خیلی حال می ده :

۱-مجله همشهری جوان

۲- آلبالو های پادگان

۳-آب پرتغال خنک 

۴-پوچه

۵- کاکائو

۶-...

 

 امید وارم بشناسی ! 

 یعنی اون موقع که تو تمومش کردی برا تو گذرا نبود ؟ تو چه می دونی من چی کشیدم تو این پادگان خراب شده ؟

بعد ۳-۴ ماه امدی می گی زود گذر بوده برام ؟.... آره سرم خیلی شلوغ شده جدیدا سرباز جدید امده پادگان ! همشونم عرب یا خوزستانین

این ترکا کم بودن  یه سری هم سیاه واسمون اوردن

 

 

 

 

 

 

تولدم مبارک !

چون برسی به کوی ما خاموشی است خوی ما

زانکه ز گفتگوی ما گردو غبار می رسد

 

 

اینجا اوضا وخیمه !‌  یه پسره امد تو مغازه  فارسی حرف زد ... فروشنده گرفت زدش !!

من شانس اوردم رفیقم ترکی بلده !