عزیزم  یه خواهشی ازت  دارم :

لطفا دفعه بعد که امدی به خوابم یه کم زود تر بیا تا وسطش بیدار نشم !

ایندفعه لطف کن؛ بیای پیشم ...  تلفن نزن  ...  تو خواب که تلفن نمی زنن !‌

 

 

بین هوا  و زمین گیر کردم !‌

مزش گسه !‌ 

هم میخوام هم نمی خوام !

... نمی دونم چی کار کنم ‌!‌

دارم  فکر می کنم  !

به نتیجه رسیدم خبرت می کنم  !

تو هم فکر کن !

 شاید تو زود تر فهمیدی !

 

 

 

کوپنم تموم شد ... امروز می رم اونتو ...حالا من نمی گم نرم حد اقل عاطفه رو می بردم حالا اون مورد داره سارا رو می بردم ! اونم که مورد نداره . نمیشه ! یا اینکه موهامو همینطوری درست می کردم ریشامم همین مدلی بود ! حیف که روزه آخره دیر شده می خواستم برم با عطایی خدا حافظی کنم ...دفعه آخری که زنده بود باهاش خداحافظی کردم بهم گفت آدم می خواد برگرده پادگان انگار سگ گازش گرفته ! ...الان واقعا می بینم راس میگفت !

تهران خیلی زود تموم شد !‌

چند روز بود بلاگ اسکای باز نمی شد اعصابمو خورد کرده بود

ولی اینروزا حالم خوبه !‌

هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطره هام

به دره بسته خوردم و باز از تو گم شد لحظه هام

خاطره های بودنت چه جور فراموشش کنم

دلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم

جای نگات و پر نکرد هیچ کسی با هرچی که بود

انگاری تو خون منی تو پوست و گوشت و تارو پود

دروغ نمیگم بعد تو خیلیا رفتن امدن

اما توی نگاه من هیچکدومش تو نشدن

فکر نکنی ازت می خوام بیای و با من بمونی

اینارو گفتم که فقط صداقتم رو بدونی

من نمی خوام مثل تو هرزی باشم توی دمن

من عاشق عشق می مونم

تو دیگه مردی واسه من

منو میبره دکتر

ولی نمیدونه که

خودش شاید بتونه

من و دکترو یه جا شفا بده !‌

کنکور

هیچ چیز اندازه کنکور دادنش سخت نیس !

 

۴ شنبه میام ...

خیلی منتظر این ۴شنبه بودم !‌

مثل این آدامایی که تو یه جزیره گیر افتادن یا تو زندانن  روزارو علامت می زنم ...

ملت نشستن خونه تست می زنن ماماناشون براشون آبمیوه میبرن... منم برا فرماندم آبمیوه میبرم ! که مرخصی بگیرم !!