همیشه برای رفتن راه باز ولی نه همیشه برای برگشتن !
..
نمیدونم الآن به اون چیزی که میخواستی رسیدی یا نه ؟
مهم نیست ... مهم نیستی ! دیگه زرافه قشنگ نیست ! هندونه خوشمزه نیست ! آب گوجه جالب نیست .. تو زمستون کسی دنبال آب طالبی نمیگرده ... اینجوری دیگه گفتنش جالب نیست !
کار منم راحت کردی دیگه لازم نیست نگرانت باشم نیروی کمکی اوردی و به من استراحت دادی !
تو قل دادی که با من باشی نه ؟!
من منی که از هم پاشیدم !
منی که با تو بودم هر صبح و تا شب
حالا تنهام انتظار داری با کی باشم ؟!
حالا این سیر ثانیه های بی نوسان
دارن میان و میرن و من و میدن عذاب
تو گفتی قرارکه با من خوب باشی بعد
رفتی و منم رفتنت و بو کشیدم
واسه همینه که میبینی از غصه خونم
غمت زده به اعماق پوست و استخونم !...