خرابیمو خراباتیمو ....

 

صفای عالم مستی  غمم را برده از یادم 

 صفایی را که من هرگز نمی دیدم 

 ز هوشیاری مرا سوت دلان هر شب اینجا  گرد هم جمعیم 

 ههه  شب زنده داریم و همه شوق دیداریم  

 غم از از اندازه افزون و تنم رنجور بیماری 

 نشستم در خرابات و زدم به تبل بی عاری ...  

 

بیا ای سوت دل ساقی  به مستی بی ملالم کن  

خدایا امشب این می را حلالم کن حلالم کن  

 

به یادش باده می نوشم  که با دردش هم آغوشم

به یک جرعه نه صد جرعه نشد دردش فراموشم  

بگو ای مهربون ساقی به اون نا مهربون یارم 

به حق حرمت مستی بیاد امشب به دیدارم ....  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد