السلام علیک یا ابا عبدالله

ای ساروان آهسته رو

آرام جان گم کرده ام آخر شده ماه حسین من میزبان گم کردهام

در میکده بودم ولی بیرون شدم از عافلی ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب به منزلم

 اما

 خدا حالم ببین

 من یار را گم کرده ام

ای وای از این غوغای دل وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل

وقت سفر مانده ام به گل من کاروان گم کردهام

.

.

.

 نعمت فراوان دادیم

منت به سر دادیم اما ببین نا مردیم صاحب زمان گم کردهام

من عبد کوی عشقم و من شاهراه گم کردهام

آقا تو را گم کردهام

دل بشنوی نامه چنین با خون دل ای محجبین

اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده است

 شرمنده ام

اما بگم

 آقا ترا گم کرده ام

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
هیچ یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 15:48

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه است
عشق در دست حسین بن علی است
پابرهنه به سوی کربلا میروم
دل شکسته به طواف شهدا میروم
خواستم برم، راه ندادن :(‌
تا قبله دل روی حسین است
هر کعبه ما کوی حسین است

علی یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 23:50 http://lplnufnd.persianblog.com

سلام عزیز جان
امیدوارم که دراین ایام محرم بتونی حق عزاداری اقا ابا عبدالله رو به جا بیاری التماس دعا

محمد پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:48

پری جذامی پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 15:25

... الان دوباره دلم خواس گوشش کنم... :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد