نمی بازم .

اشکال یا بهتره بگم عیب !

می خوام عیباشو بگم ... شاید بتونم درستش کنم !

از همه مهمتر تنبل ! خیلی تنبل ! بد ترین مشکلش ...

دوم سست عنصره ... هر پیشنهادی و راحت قبول می کنه. .. جلوی خودشو نمی تونه بگیره هم خودش هم شیکمش !

سوم بی خیاله تقریباََ هیچی براش مهم نیست ... به راحتی از دست میده ...

چهارم همیشه استرس داره !

پنجم صبر نداره ! اصلا نمی دونه صبر چی هست ! خوردنیه ؟!!

ششم  نا راضیه از همه چی ایراد میگیره ! 

هفتم کاراش و نیمه کاره ول می کنه ..

باشد که آدم شود .

 

دقیقا دسته خودته شاه بشی   

یا  

گدا .

 

 

 یه آدم ٫ آدمه !‌ پس میتونه اشتباه کنه ...   

باید از این روز مرگی در بیایم ...

  

 

خر اگر از اول بار کشیدن را قبول نمی کرد  

شاید دیگر خر محسوب نمی شد ...

زمان

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره.
یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه.
شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت...
بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟
او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ...
«همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. ازت تمنا می کنم.»

کتاب "کاش حقیقت داشت" - مارک لوی

 
یه پیشنهادی بده که نتونه رد کنه ... 

 

اون ته مغزم درد می کنه !‌ 

امسال عیدش عید نیست !‌ 

یه دوست جدید هم پیدا کردم  

متولد ۲۵ بهمن و اسمش دالتون !‌ کوچولوه بازیگوش کلی هم گازم میگیره توله سگ !‌

I blieve I can Fly

 Ronan Keating - Time After Time
 

I used to think that I could not go on
And life was nothing but an awful song
But now I know the meaning of true love
I’m leaning on the everlasting arms
If I can see it, then I can do it
If I just believe it, there’s nothing to it
I believe I can fly
I believe I can touch the sky
I think about it every night and day
Spread my wings and fly away
I believe I can soar
I see me running through that open door
I believe I can fly
I believe I can fly
I believe I can fly
See I was on the verge of breaking down
Sometimes silence can seem so loud
There are miracles in life I must achieve
But first I know it starts inside of me, oh
If I can see it, then I can do it
If I just believe it, there’s nothing to it
I believe I can fly
I believe I can touch the sky
I think about it every night and day
Spread my wings and fly away
I believe I can soar
I see me running through that open door
I believe I can fly
I believe I can fly
I believe I can fly
Hey, see I believe in you, oh
If I can see it, then I can be it
If I just believe it, there’s nothing to it
I believe I can fly
I believe I can touch the sky
I think about it every night and day
Spread my wings and fly away
I believe I can soar
I see me running through that open door
I believe I can fly
I believe I can fly
I believe I can fly
If I just spread my wings
I can fly
I can fly
I can fly
I can fly
If I just spread my wings
I can fly

 

به تغییر بزرگ میخوام ...  

یه تغییر خیلی بزرگ !  

باید از این مرحله دیگه بگذرم ...

 

دلم می خواست 

 دور خیز کنم و بدوام بپرم 

برسم بهت ..   

ولی هر چقدر هم دور خیز کنم و بپرم ..  

نمیرسم بهت ...  

 

نه تو می مــانی و نه انــدوه
... و نه هیچیـــــک از مردم ایــــن آبادی...
به حباب نگـــــران لب یک رود قســــم،
... ... ... ... و به کوتاهــــی آن لحظه شـــــادی که گذشت،
غصــــه هم می گــــذرد،
آنچنــــانی که فقط خاطــــره ای خواهـــد ماند...
لحظه ها عریاننــــد.
به تن لحظـــه خود، جامه انــدوه مپوشان هرگــــز

سهراب سپهری

همیشه برای رفتن راه باز ولی نه همیشه برای برگشتن ! 

..  

نمیدونم الآن به اون چیزی که میخواستی رسیدی یا نه ؟  

مهم نیست ... مهم نیستی ! دیگه زرافه قشنگ نیست ! هندونه خوشمزه نیست ! آب گوجه جالب نیست .. تو زمستون کسی دنبال آب طالبی نمیگرده ... اینجوری دیگه گفتنش جالب نیست !  

کار منم راحت کردی دیگه لازم نیست نگرانت باشم نیروی کمکی اوردی و به من استراحت دادی !  

 تو قل دادی که با من باشی نه ؟!‌

من منی که از هم پاشیدم !‌  

منی که با تو بودم هر صبح و تا شب  

حالا تنهام انتظار داری با کی باشم  ؟!‌  

حالا این سیر ثانیه های بی نوسان   

دارن میان و میرن و من و میدن عذاب

 تو گفتی قرارکه با من خوب باشی بعد 

رفتی و منم رفتنت و بو کشیدم  

واسه همینه که میبینی از غصه خونم  

غمت زده به اعماق پوست و استخونم !...

 

 

 

 

 

برای رفتن لازم نیست اونقدر من و خراب کنی که بتونی ازم رد شی بری ... 

خودتو اذیت نکن میتونی از راه دیگه ای بری. 

 درکت می کنم یه کم سخته یهو همه چیزو ول کنی بری . باید یکم حرصتو خالی کنی .. 

باید دلیل واسه رفتنت باشه اینکه میگی <جدیدا رفتارات اذیتم میکنه>زیاد قابل قبول نیست ولی   قبول می کنم ازت خوب می خوام اذیت نشی.. ولی اینکه من و کوچیک کنی یا خرد کنی یا یه آدم بدجنسی بسازی ؛ زور نزن !‌ وجدانت راضی نمیشه  ..  

ازت خوشم میاد .. همیشه از آدمایی که یهو یه کار خفن می کنن خوشم میاد ...   

میدونی اینکه الان  تحقیقی و  که فردا باید تحویل بدم و الان اولشم و ساعت ۱ شبه و صبح باید ۵ راه بیوفتم که ۸:۳۰ برسم کلاس ول کردم و به تو فکر میکنم شاید یه کم نشون میده که من نسبت به تو بی اهمیت نیستم ... 

نمیدونم اینروزا که هی خوب میشی باهام هی بد ...این معنی و میده هنوز ازم خوشت میاد ولی ازم ناراحتی یا ازم بدت میاد بزور خودتو قانع می کنی که دوسم داری !‌ 

نمیدونم؛میگی تقریبا۲ هفته اس که مشکل پیدا کردیم. تقریبا ۳هفته اس ماشینمو فروختم! ایشالا که همون رفتارای من بد شده باشه که تو این چند روز ازم متنفر شدی ... 

چقدر حرف دارم !‌ 

 

 هی میگی همه رفتارات بد شدن !‌   

کدوم رفتارام ؟‌ 

همشون ! 

خوب یکیشونو بگو ...  

دیروز .. 

کدوم رفتارای دیروزم ؟‌ 

همشون !‌ 

 

وقتی همه وجود من مشکله برای تو ! دیگه اصراری نیست ...

اینم از آخرین کبریت کشیدم تو مسیر باد .. یا برمیگردی یا میری علی اله هره باداباد ..

چرا ناراحتی ؟

 

باید مرد و درباره چیزی که ناراحت میکنه آدمو حرفی نزد ... 

 

 

 

شاید باید همیشه باشی  

تا بعد از رفتنت باز دلتنگ نشوم .... 

 

امروز ... 

عجب روزی بود امروز ‌!‌

 

گیج و ویج تو این شب  

خدا از من چیزی میخواد یا من از خدا ‌؟! 

 

 

من مست نیستما !‌:دی

برو دیوونه - مارتیک

آقا من عجیب با این آهنگ حال می کنم ...   

 

با لبات قهرم با چشات قهرم
نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی
هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست
سنگ عاشقا سرمو شکست
یادمه یه روز مست و مستونه
داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن
خندیدی گفتی (...) برو دیوونه !

وقتی که عشقو دیدی تو نگام
وقتی که اسمت اومد رو لبام
داد زدم یه روز توی کوچه ها
اینو بدونین همسایه ها
من دیگه دارم می میرم براش
خندیدی گفتی عاشقم نباش !

با لبات قهرم با چشات قهرم
نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی
هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست
سنگ عاشقا سرمو شکست
یادمه یه روز مست و مستونه
داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن
خندیدی گفتی (...) برو دیوونه !

با لبات قهرم با چشات قهرم
نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی
هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست
سنگ عاشقا سرمو شکست
یادمه یه روز مست و مستونه
داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن
خندیدی گفتی (...) برو دیوونه !

وقتی که عشقو دیدی تو نگام
وقتی که اسمت اومد رو لبام
داد زدم یه روز توی کوچه ها
اینو بدونین همسایه ها
من دیگه دارم می میرم براش
خندیدی گفتی عاشقم نباش !

با لبات قهرم با چشات قهرم
نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی
هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست
سنگ عاشقا سرمو شکست
یادمه یه روز مست و مستونه
داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن
خندیدی گفتی (...) برو دیوونه !
 

 از اینجا دانلودش کنین :

www.divshare.com/download/980592-6d8 

 

عید !‌

سلام !‌ 

 

عید شد و کلی خوشحالی  و از این جور چیزا  

اولین عیدیه که تنهام خونه !‌ 

اولین عیدیه که یه خرس بهم حمله کرد ....   

این ۲  شب مست بودم وای به حال کل عید !‌ 

برای هر کیم که این وبلاگ و میخونه آرزوی یه سال پر بار و سلامتییی می کنم   

بعدشم از ایرانی بودنمون فقط این عید نوروز مونده !‌ تا زبونمون هم عربی نشده باید فکری کرد به حال ایران .. .

 

این شعر هم از همای با دقت بخونینش : 

 

شیرین لبی شیرین‌تبار، "مست" و می‌آلود و "خمار"
مه‌پاره‌ای "بی‌بند و بار"، با عشوه‌های بی‌شمار
هم کرده یاران را "ملول"، هم برده از دل‌ها قرار
...
زلف‌ات چو افشان می‌کنی، ما را پریشان می‌کنی
"آخر من از گیسوی تو خود را بیاویزم به دار"
یاران هوار، مردم هوار، از این دست این بی‌بند و بار
از دست این دیوانه‌ یار، از کف بدادم اعتبار
می می‌زنم، می‌ می‌زند، جام پیاپی می‌زند
"هی می‌زند هی می‌زند بی‌اختیار..."
"کندوی کام‌ات" را بیار،‌ در کام بیمارم گذار
تا جان فزاید کامِ تو بر جانِ این دلخسته‌ی بشکسته‌ تار
------

 

 

یا راهی خواهم یافت 

یا راهی خواهم ساخت